ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در آستانه ی فصلی به نام دلتنگی
عبور می کنم از ازدحام دلتنگی
بیا تا بسرایم برایت از ته دل
فرازی از غزل نا تمام دلتنگی
تمام عمر صبورانه جستجو کردم
نبود جای خوشی در مرام دلتنگی
خدا کند که نیفتد گذار بودن تو
شبی ٬ دمی ٬ نفسی هم به دام دلتنگ
بیا باران را دعوت کنیم
به جشن دلتنگی رازقی
بیا دوباره عادت کنیم
به بغض غریبانه عاشقی
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که
صبح یکی از روزهای خدا عطر دست هایت
دلتنگی ام را به باد می سپارد
فریاد زدم بدونی بی زارم از جدایی
دلم برات تنگ شده عزیز دل کجایی ؟
بدرود را نگفته برای سلام تو
از اولین دقیقه دلم تنگ میشود !
من و این داغ در تکرار مانده
من و این عشق بیدار مانده
مپرس از من چرا دلتنگ هستم
دلم بین در و دیوار مانده
فرق عزیز و دلتنگ :
دلتنگ کسی که پیام میده عزیز کسی که پیام می خونه !
یه حساب تو دلتنگی هات برام باز کن
شاید برنده کل دلتنگی هات شدم
اگه دلتنگ باشی تو
مثل بارون شروع می شم
که با هر قطره اشکت
منم که زیر و رو می شم
همیشه ساده رنجیدی
همیشه سخت بخشیدی
تورو می بخشم این لحظه
شاید بازم منو دیدی
من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمی پرسی چرا ؟
حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست !
بی روی او به دنیا یک ذره نیست میلی
از وقت رفتن او خیلی گذشته خیــــلی
دلتنگم و پریشان با یک امید کم رنگ
شاید برای من هم دلتنگ مانده لیلی
دل اگر بهر عزیزان نشود گاهی تنگ
نامش هرگز ننهم دل
که به آن گویم سنگ
تصدق سر آن چهره ی گشاده ی تو
اگر که عالم من شد بکام دلتنگی
نگو که همسفر غصه ها چرا شده ام
که همدم اند لب من و جام دلتنگی