ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خلوت گزیده ام من ای داد از این جدایی
اشکم روان به دامن فریاد از این جدایی
تا کی ز دوری او چون شمع ها بسوزم
ویرانه های غم شد آباد از این جدایی
جدایی خواستگاه تیرگی هاست
که آن هم جز بر انسان ها عیان نیست
جدایی سخت ما را می رهاند
ولی این راه جای رهروان نیست
در هجر یار آخر جانم رسیده بر لب
یک دم نگشته جانم دلشاد از این جدایی
یا رب چرا ز وصلش بهرم نشد نصیبی
هرگز ندیده ام جز بیداد از این جدایی
بغض گریه های شبانه دارد جدایی
عشق و معشوق و عاشق دارد جدایی
غم و بی قراری ها را دارد جدایی
تو و خاطره ها را دارد جدایی
جدایی سنگ بر خاک مزار است
دریغا از مزارستان امان نیست
جدایی ناله بر نی می نشاند
بپرسید از فغان کز نی جدا نیست
در فراق یار بودن را دارد جدایی
پشت دیوار آرزو مردن را دارد جدایی
نوای کجایی یار کجایی یار دارد جدایی
امان از جدایی امان از جدایی دارد جدایی
جدایی از دل ما خون بریزد
ببینید از کسی خونی روان نیست؟
جدایی گرگ خونخوار زمان هاست
فسوسا کاین زمان را یک شبان نیست
وقتی که حس پر زدن
تو فکر تو کرده کمین
از من جدایی رو نخواه
با من بمون تنها همین
جدایی دزد هر جا و مکانی ست
شگفتا کاین مکان را پاسبان نیست
جدایی جان و تن را می ستاند
بدانید این نفس از تن جدا نیست
وقتی که امید منی
با من نگو از فاصله
از من جدایی رو نخواه
فکر جدایی باطله
لحظه جدایی ما
لرزشی بود تو دلامون
وحشت از جدایی ما
خنجری تو سینه هامون
بعد اون روزها بهار رفت
زندگیم چه سرنگون شد
بمیره اونکه دلش خواست
اینجوری عمرم خزون شد
بازیچه ی شب های من
امشب چرا غرق غمی؟
از من جدایی رو نخواه
وقتی اسیر قلبمی