ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بهاری کن مرا جانا که من پابند پاییزیم
و آهنگ غزل های جوانم گریه می خواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتی گریه های بی امانم گریه می خواهد
این همه از تنهایی نترس
تو تنهایی وارد این دنیا شدی
دنیا نخواستیم یار بی معرفت تنهایی بهتره
درد بی کسی نخواستیم شفاعت تنهایی بهتره
یک عمر بودیم در پی یار باوفا
اما ندیدیم به غیر از جفا تنهایی بهتره
تو تنها باش و من تنهای تنها
که دارم وقت تنهایی سخن ها
نگاه عاشقم تا آسمانهاست
مرا تا عرش اعلا نردبان هاست
نماز خلوتم را صد قنوت است
کلام شعر تنهایی سکوت است
تنهایی را باید با خط بریل می نوشتند
فقط شنیدنش کافی نیست باید لمسش کرد …
تورو : تا کنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه تنهایی شایسته رفاقت باشد
با من تنها بگو این قصه را
با من تنها خدا این بنده را
ای خدا تنها تویی تنها منم
من به تنهایی تو سر میزم
آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !
و فهمیدم تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه درکش کنم …
بیچاره تنهایی
این عروس نگون بخت
آه و اشک را دوست ندارد
و شکستن سکوتش
میداند عادت دشمن است
دل ناامید امیدوار میرود
و باز تنهایی می ماند و تنهایی
وقتی بهت خیانت میکنن تنها رفیقت تنهاییه … تنهایی …
دیواری ساخته ام از جنس غرور با بافته ای از باورهایم
تا در روزهای تنهایی و دلتنگی به آن تکیه کنم
بدونت روز و شب افتاده ام در دام تنهایی
و تن خسته تر از پاییزم از انجام تنهایی
دلم با یاد عشقت می تپد هر دم دراین سینه
اگر در سر پرم هر لحظه از ابهام تنهایی